سی و چهارم -تیپولوژی-
۰۹
ارديبهشت
من هیچ وقت آدم شیک پوشی نبوده ام . همیشه سعی کرده ام که لباس های خوبی انتخاب کنم به شرطی که در آن ها احساس راحتی کنم . یاد نداره به خاطر پوشیدن یک لباس خودم را به مشقت انداخته باشم .
اصل اصلش آدم شیک پوش و خوب پوش با هم فرق دارند . شیک پوش ها از همان هایی هستند که لباس هایشان از تمیزی و نویی بوی بوتیک ها را می دهد و آدم دوست دارد اصلن آن ها راه بروند و بشیند نگاهشان کند . شیک پوش ها در چند ثانیه ممکن است تبدیل به کراش شوند و در واقع first impression خوبی دارند .
راست راستش من همیشه از ته دل دوست داشتم یک شیک پوش به تمام معنا باشم اما شیک پوش بودن به مدل شخصیتی من نمی خورد . (می دانم خیلی متضاد به نظر می آید ، این که چیزی را دوست داشته باشم اما به مدل شخصیتی من نخورد.)
من همیشه در حال جنب و جوش هستم و آنقدر در محیط و فضا و آدم ای اطراف ریزبین می شوم و غرق می شوم که نمی توانم مدام حواسم را بدهم به لباس هایم .
با همه ی این ها به شیک پوش ها حسودی می کنم و بسیار تحت تاثیرشان هستم .
خلاصه که همین چند روز پیش تر یکی از دوستانم دوباره به من یاداوری کرد که توی جمعی که بودیم تو اصلن شیک نبودی و خب من با همه ی منم منم هایم !!! دَمَغ شدم . آن لحظه خندیدم اما واقعن حالم گرفته شد .خب من با این همه ناآرامی چطور می توانم شیک پوش باشم ؟ القصه که کلی پول از کارتم خالی شد برای این که یک ساعت شیک بگیرم که با القای حس غیر شیک بودن م مقابله کرده باشم . به همین سادگی! حالا من کی آن ساعت را به دستم خواهم بست خدا می داند !!! اما خب داشتم خفه می شدم از آن حس ! من هم می توانم شیک باشم اما باید آدم دیگری شوم !
نباید هرجا که خسته شدم بشینم روی زمین ! نباید بستنی را هرطور دلم خواست بخورم . نباید بخندم ! باید کلی وقت صرف انتخاب لباس کنم. هر دو هفته یک بار سری به آرایشگاه بزنم و همیشه دستمال کاغذی داشته باشم و دست هایم را مدام بشویم ، یک آینه ی کوچک توی کیفم داشته باشم برای چک کردن آرایش صورتم و کلی وسایل sparky داشته باشم و هزار تا کار دیگر ...از طرفی هم غیر شیک شناخته شدنم را دوست ندارم .
پووووووف ! مثل تمام مسایل زندگی ام تکلیفم با این یکی هم روشن نیست !
- ۱ نظر
- ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۴
- ۲۳۹ نمایش