پانزدهم
چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ
الان گمان کنم فقط یک نفر رو لازم دارم که وایسه و زل زل نگاهم کنه و من بزنم زیر گریه . این از وضعیت کارم که به عنوان یک زن نمی تونم در مراسمی که برای به سرانجام رسیدن کار من! کار من ! کار من ! من ! من ! دوندگی هام ! حرص خوردن هام ! دل سوزوندن هام ! برگزار میشه شرکت کنم فقط و فقط چون زن هستم ! این هم از دوتا کنسرت و تیاتری که دل م ضعف میره برای رفتن و دیدن شون از همه مهم ترشون هم پرفورمنس کراش عزیزم سجادافشاریان و استادم ! آقام حسین علیزاده :((( اما نمی تونم برم چون باز هم زن هستم و ضعیفه و چه معنا داره زن تنها پاشه بره شهر غریب برای تماشای بساط مطربی ؟!
هیچی دیگه !
هیچی دیگه !
- ۹۴/۱۰/۰۲
- ۱۳۴ نمایش