سی ام
جمعه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۰۵ ب.ظ
آدم ها حافظه ی جانبی ندارند ، زندگی را هم توی قرعه کشی برنده نشده اند که به یک خاطره ! یک حس ! یک اشتباه ! یک آدم دیگر بفروشند . اما زندگی شبیه حراج های آخر سال است ! هر روزش !
ذره ذره زندگی را می فروشی به آدم ها ! به اتفاقات ! به کسانی که می آیند و خاطره می سازند و می روند ! این وسط ها هم تا مشتری بعدی از راه برسد دست زیر چانه می گذاری و فکر می کنی به تکه هایی از روحت که دیگر نیست ! که فروخته ای و چقدر بد که غصه می خوری برای آن چه باقی مانده است !
چقدر بیچاره ایم ماهایی که کسی را نداریم همه ی زندگی را نه که بفروشیم ؛ تقدیمش کنیم و بدانیم پشیمان نمی شویم !
در زندگی را هم که ببندی بوی ماندگی می گیری و می پوسی !
- ۹۴/۱۲/۲۱
- ۱۶۰ نمایش