شصت و یکم
يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۵۶ ب.ظ
یک جایی توی زندگی باید دری ، پنجره ای ، درزی چیزی باشد. درست وقتی جایت گرم و نرم است و آرامش مثل فیلم های تکراری تلویزیون پشت سر هم توی زندگی ات پخش می شوند، وقتی اندوه پشت هفت کوه و هفت دریا زنجیر شده است، یک چیزی شبیه سوز سردی که از درز در، توی اتاقِ گرم زمستان سَرک میکشد، توی زندگیات میپیچد. سوزی که سردت می کند و یکهو میلرزی. قدیم ترها مادربزرگم می گفت اینجور وقت ها عزراییل ازکنار آدمها رد می شود. عزراییل هم که نباشد، رِشکِ پَریِ بی رحمی است که توی هفت آسمان یکی از آن هم زیاد است. یکی کافی است که شور نگاه کند به خوشی ها و مثل سوز سرد زمستان ها بپیچد توی زندگی. اما هر جا پری هست، رشک پری هم هست. دیو هم هست.
- ۹۵/۱۰/۲۶
- ۱۵۳ نمایش