شکارچی کلمه ها

شکارچی کلمه ها

توی جاده های پیچ در پیچ کوهستانی که سفر کرده باشید حتمن اتفاق افتاده که توی یک پیچ یک هو جاده می پیچد و یا یک هو توی یک سراشیبی می افتید یا منظره ی اطراف تغییر میکند انگار که وارد جاده ی دیگری شده اید . زندگی هم همین طور است . یک روزها و ماه ها و سال هاو اتفاق هایی در زندگی هست که حکم همین پیچ ها را دارد .
بیست و هشت سالگی برای من یکی از همین پیچ ها ست .
پادکست شخصی من در تلگرام : رادیو موج سرگردان
Telegram.me/radiomojesargardan

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

هشتاد و نهم - دردولوژی

دوشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۵۹ ب.ظ
یک لحظه از زندگی که انگار منجمد شده، یک کلمه که اصلا نمی دونی قبلا شنیدیش یا جایی خوندیش یا نه ؟ یک تیک ،یعنی نبض محکم روی پوست صورت یا نوک انگشت یا روی شقیقه ها. وقتی درد یک هو بیدار میشه و نعره می کشه توی عصب های بدن ، مغز انگار که جا خورده باشه برای یک لحظه ، یک ثانیه یا صدم ثانیه یا هر معیار زمانی دیگه ای که بدن سرش میشه، بی حرکت می مونه. اما همه ی عصب ها حرف گوش کن نیستن. توی این شوک ناگهانی در اثر هجوم درد یه رگی، مویرگی، عصبچه ای چیزی ، ممکنه اینقدر سرخوش باشه یا توی حال و هوای خودش باشه که نفهمه همه جا ساکت شده ، همه ی دوست هاش بی حرکت موندن و منتظرن مرکز فرماندهی که همون مغز باشه دستور جدید بده. این یه عصب خوشحال و سر به هوا همین جوری تکون می خوره و ورجه وورجه می کنه. حالا بسته به این که این عصب حامل چی باشه یکی از همون اتفاقایی که گفتم می افته. یه تصویر مسخره مثل عکسی که حواست نبوده و دوربینت اون رو ثبت کرده ، تصویری از لبه ی پنجره و سفیدی دیوار و لنگه دمپایی که پشت و رو افتاده تمام مدتی که درد داره تو رو فتح می کنه جلوی چشمهات نقش می بنده. 
خیلی وقت ها اون کلمه ای که مدام تکرار می شه هیچ معنی و مفهومی نداره. انگار توی روند درک و یادگیری یک کلمه ؛ مغز برای خودش فرایند هایی رو داره که ما درک نمی کنیم و این جور وقت ها بین هشیاری و عدم هشیاری یه سری اطلاعات از اون فرایند درز می کنه بیرون و روی زبون میاد و ناخوادگاه مدام تکرارش می کنی. 
اون نبض محکم روی پوست صورت یا شقیقه هم عین اینه که اون محدوده از پوستت باور نکرده که باید متوقف باشه. مثل سربازی که صدای فرمانده ش رو نشنیده که فریاد زده عقب نشینی! عقب نشینی! و همچنان داره مبارزه می کنه. 
توی روند زندگی هم همینه . وقتی میگن تعادل شاید همینو می گن. یعنی باید وا بدی یه جاهایی . یه جاهایی هم اونقدر سریع پردازش کنی که هیچکی نفهمه تو فرایند پردازشت چه اتفاقی افتاده و چه کلمه های مسخره ای تکرار شده تا رسیده به یک کلمه ی معنادار و درست.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۷/۱۱/۲۲
  • ۱۱۶ نمایش
  • هانیه علیزاده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی