شکارچی کلمه ها

شکارچی کلمه ها

توی جاده های پیچ در پیچ کوهستانی که سفر کرده باشید حتمن اتفاق افتاده که توی یک پیچ یک هو جاده می پیچد و یا یک هو توی یک سراشیبی می افتید یا منظره ی اطراف تغییر میکند انگار که وارد جاده ی دیگری شده اید . زندگی هم همین طور است . یک روزها و ماه ها و سال هاو اتفاق هایی در زندگی هست که حکم همین پیچ ها را دارد .
بیست و هشت سالگی برای من یکی از همین پیچ ها ست .
پادکست شخصی من در تلگرام : رادیو موج سرگردان
Telegram.me/radiomojesargardan

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیک» ثبت شده است

من هیچ وقت آدم شیک پوشی نبوده ام . همیشه سعی کرده ام که لباس های خوبی انتخاب کنم به شرطی که در آن ها احساس راحتی کنم  . یاد نداره به خاطر پوشیدن یک لباس خودم را به مشقت انداخته باشم . 
اصل اصلش آدم شیک پوش و خوب پوش با هم فرق دارند . شیک پوش ها از همان هایی هستند که لباس هایشان از تمیزی و نویی بوی بوتیک ها را می دهد و آدم دوست دارد اصلن آن ها راه بروند و بشیند نگاهشان کند . شیک پوش ها در چند ثانیه ممکن است تبدیل به کراش شوند و در واقع first impression خوبی دارند .

 راست راستش من همیشه از ته دل دوست داشتم یک شیک پوش به تمام معنا باشم اما شیک پوش بودن به مدل شخصیتی من نمی خورد . (می دانم خیلی متضاد به نظر می آید ، این که چیزی را دوست داشته باشم اما به مدل شخصیتی من نخورد.) 
من همیشه در حال جنب و جوش هستم و آنقدر در محیط و فضا و آدم ای اطراف ریزبین می شوم و غرق می شوم که نمی توانم مدام حواسم را بدهم به لباس هایم  .  

با همه ی این ها به شیک پوش ها حسودی می کنم و بسیار تحت تاثیرشان هستم .  
خلاصه که همین چند روز پیش تر یکی از دوستانم دوباره به من یاداوری کرد که توی جمعی که بودیم تو اصلن شیک نبودی و خب من با همه ی منم منم هایم !!! دَمَغ شدم . آن لحظه خندیدم اما واقعن حالم گرفته شد .خب من با این همه ناآرامی چطور می توانم شیک پوش باشم ؟ القصه که کلی پول از کارتم خالی شد برای این که یک ساعت شیک بگیرم که با القای حس غیر شیک بودن م مقابله کرده باشم  . به همین سادگی! حالا من کی آن ساعت را به دستم خواهم بست خدا می داند !!! اما خب  داشتم خفه می شدم از آن حس ! من هم می توانم شیک باشم اما باید آدم دیگری شوم ! 

نباید هرجا که خسته شدم بشینم روی زمین ! نباید بستنی را هرطور دلم خواست بخورم . نباید بخندم ! باید کلی وقت صرف انتخاب لباس کنم. هر دو هفته یک بار سری به آرایشگاه بزنم  و همیشه دستمال کاغذی داشته باشم و دست هایم را مدام بشویم ، یک آینه ی کوچک توی کیفم داشته باشم برای چک کردن آرایش صورتم و کلی وسایل sparky  داشته باشم و  هزار تا کار دیگر ...از طرفی هم غیر شیک شناخته شدنم را دوست ندارم . 
پووووووف ! مثل تمام مسایل زندگی ام تکلیفم با این یکی هم روشن نیست ! 

  • هانیه علیزاده